دیکشنری
داستان آبیدیک
base born
be͡is bɔɹn
فارسی
1
عمومی
::
فرومایه، حرامزاده، بدگهر
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BASAL CLEAVAGE
BASAL DIAMETER
BASAL DISC
BASAL GANGLIA
BASALT
BASALTIC COLUMNAR JOINTS
BASALTIC MAGMA
BASALTIC MELT
BASALTIC PLATEAU
BASALTIC ROCK
BASAN
BASCULE
BASCULE BRIDGE
BASE
BASE ADDRESS
BASE BORN
BASE CLASS
BASE COAT
BASE COMMAND
BASE COURT
BASE EXCHANGE
BASE EXCISION REPAIR
BASE FIELD
BASE FLOW
BASE INVENTORY
BASE LAYER
BASE LEVEL
BASE METAL
BASE MOLDING
BASE NOTE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید